مانند بسیاری از کشورها بعد از انقلاب صنعتی، در فرهنگ جدید اقتصادی و اجتماعی افغانستان نیز موضوع معرفی و تفکیک فعالیتهای تولیدی و سهم گیری زنان در فعالیتهای مولد اقتصادی موردتوجه قرار نگرفته است.
مانند بسیاری از کشورها بعد از انقلاب صنعتی، در فرهنگ جدید اقتصادی و اجتماعی افغانستان نیز موضوع معرفی و تفکیک فعالیتهای تولیدی و سهم گیری زنان در فعالیتهای مولد اقتصادی موردتوجه قرار نگرفته است. در همین زمان، هنجارهای اجتماعی و فرهنگی مختص افغانستان، شرایط زندگی زنان و دختران این کشور را نیز متأثر ساخته است. این هنجارها غالباً مخلوط نامتجانسی از قوانین شرعی، عُرف و فرهنگ مردم و اقوام مختلف این کشور میباشند.
دهه گذشته تغییرات زیادی را برای افغانستان به ارمغان آورده که بخشی از آنها امیدوارکننده و بخشی هم پُر از چالشها میباشند. زنان و دختران افغان به پیشرفتهای مانند افزایش دسترسی به فرصتها و انتخابهای شغلی و غیره دستیافتهاند. اما این پیشرفتها هنوز هم کافی نبوده و حتی حفظ این پیشرفتهای محدود نیز با چالش مواجه میباشند. در سال 2010 میلادی، اداره سازمان ملل متحد برای تساوی جنسیت و توانمندسازی زنان[1] از ایجاد و تهیه استراتژی حقوق و مصونیت اقتصادی زنان حمایت نمود. هدف این استراتژی تقویت چارچوبهای مختلف داخلی و بینالمللی که دولت افغانستان بر اساس آن متضمن حقوق اقتصادی زنان شده، است ] واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان،2013].
نگاهی به وضعیت کار زنان در افغانستان
عاید سرانه افغانستان از 426 دالر آمریکایی در سال 2009 میلادی به 505 دالر در سال 2010 و به 629 دالر در سال 2015 افزایشیافته است[2]. ارقام منتشرشدهی سالهای 2007 و 2008 میلادی نشان میدهد که نرخ مشارکت زنان در نیروی کار 47 درصد بوده که تقریباً 95 درصد آنان در شغلهای آسیبپذیر و 78 درصد آن در فعالیتهای اقتصادی خانوادگی و بدون معاش، مشغول کار بودهاند.[3]
همگان بهطور گسترده به این باوراند که اشتراک زنان در فعالیتهای اقتصاد، بخش مهم حقوق زنان و بخشی از روند رشد اقتصادی کشور هست. افغانستان از سال 2004 میلادی به اقتصاد بازار آزاد روی آورده است[4]. گسترش روابط اقتصادی افغانستان با اقتصاد دنیا به این معنی است که سهم زنان باید در بازار کار سه برابرافزایش یابد[5]. زنان معمولاً در فعالیتهای اقتصادی کوچک که توسط منابع محدود حمایت میشوند، مشغول بوده اما به امکانات پسانداز دسترسی ندارند و در برابر خطرات آسیبپذیر باقیماندهاند.
چرا جهش در مشارکت زنان اتفاق نیفتاد؟
بنابر هنجارهای اجتماعی و فرهنگی در افغانستان یعنی به خاطر حفظ احترام به خانواده، هر آنچه توسط زنان تولیدشده و یا مشترکا توسط زنان و مردان تولید میشوند، تنها توسط مردان به بازارها برای فروش منتقل میشوند و درواقع زنان مستقیماً به آن بازارها دسترسی ندارند. ازآنجاییکه توانمندسازی اقتصادی زنان به طرز دید و آگاهی مردم از نقش جنسیت ارتباط دارد. بنابراین چگونگی و میزان سهم گیری زنان در فعالیتهای اقتصادی، به اینکه افراد جامعه به نقش جنسیت چطور نگاه میکنند، ارتباط دارد.
همزمان با این عامل، ازنظر اجتماعی قوانین سُنتی غالباً میتوانند مانع شناخت توانایی زنان برای کسب درآمد شود و نقش مردان را بهعنوان نانآوران خانواده و نقش زنان را محدود به خانه کماکان تثبیت نمایند. بنابراین این قوانین میتوانند جامعه را از پذیرش اشتغال زنان و دسترسی آنان به فعالیتهای رسمی اقتصادی، بازدارند. فقدان فرصتهای اشتغال، کمبود تجارب کاری، پرداخت مُزد و معاشات ناچیز، سطح پایین آموزشی و عدمحمایت خانوادهها از اشتغال زنان در بیرون از محیط خانه، ازجمله عمدهترین موانعی است که در برابر راه زنان قرار دارد[6].
از طرف دیگر، افغانستان کشوری است با بیشترین آمار خشونت علیه زنان. هرچند خشونت علیه زنان ریشهها و عوامل مختلف دارد، اما یک عامل اساسی آن، عدم استقلالیت اقتصادی زنان و وابستگی بیشازحد آنها به مردان است. اکثریت زنان افغان، حتی برای زنده ماندن و برآورده ساختن ضروریترین نیازمندیهای زندگی، به مردان وابستهاند. این وابستگی چشمگیر، زمینهی انواع مختلف خشونتورزی را علیه زنان فراهم ساخته است. زنان افغانستان، مانند زنان اکثریت کشورهای جهان، به کمترین فرصتهای اقتصادی دسترسی دارند. دسترسی محدود زنان به فرصتهای اقتصادی، در کنار سایر فاکتورهای تأثیرگذار دیگر، زمینه را برای انواع مختلف خشونت و محرومیت علیه زنان خلق کرده است.
اصلی ترین موضوع: آموزش زنان
جای تردید نیست که موفقیت اقتصادی و اجتماعی زنان وابسته به سطح آموزش زنان هست. آموزش، علاوه برافزایش قدرت زنان، در کاهش خشونت علیه آنها نیز تأثیرگذار بوده و نظام ارزشی آنها را دگرگون میسازد. ارزیابیهای مختلف نشان میدهد که آموزش زنان، استقلالیت اقتصادی آنان را افزایش میدهد، میزان باروری را کاهش میدهد، درنتیجه میزان مرگومیر را نیز کاهش داده و وضعیت عمومی زندگی خانوادگی را بهبود میبخشد.
بنابراین، برای کاهش خشونت علیه زنان، آموزش و حمایت از مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی مسئله محوری هست. آموزش علوم و استقلالیت اقتصادی به زنان قدرت بیشتر میبخشد و این قدرت، بر نقشآفرینی و موفقیت زنان در فرآیندهای تصمیمگیری در درون خانواده و اجتماع نیز تأثیر میگذارد. استقلالیت اقتصادی زنان، در کنار اینکه برافزایش توانایی نسل بعدی زنان میافزاید، خشونت علیه آنان را کاهش میدهد و زنان را توانمند بار میآورند. در رهایی از محرومیت نسبی، بلکه مناسبات حاکم بر ساختار اجتماعی و سیاسی و تقسیمبندیهای قدرت در خانواده و اجتماع را نیز دگرگون میسازد. بنابراین، تمرکز بالای توانمندسازی زنان از طریق آموزش و استقلالیت اقتصادی، باید بهعنوان محوریترین هدف در استراتژی کاهش خشونت علیه زنان مطرح باشد.
پاورقی:
[1] UN Women
[2]. «شاخصهای احصایوی در کشور. «اداره مرکزی احصائیه، جمهوری اسلامی افغانستان. دسترسی به وب سایت. http://cso.gov.af
[3]. «سالنامه احصایه مرکزی،2012». اداره مرکزی احصائیه.
[4]. ماده 10 قانون اساسی افغانستان، دسترسی به وب سایت http://www.afghanembassy.com.
[5]. کار برای فامیل و خانواده و دیگر فعالیتهای درامد زا. بطور نمونه به این گزارش مراجعه نمائید: «آشکار سازی اقتصاد پنهان: تحلیل تاثیرات پالیسی اقتصادی بالای جنسیت»
[6]. دفتر مشورتی سامول هال، » سروی بازار و ارزیابی اقتصادی شهرهای مزار شریف، پلخمری، قندهار و قندز « کابل: دفتر مرسی کور، 2011
منبع: مطالعات افغانستان
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/16414
تگ ها: